معنی فارسی moonstricken

B1

احساس تحت تاثیر قرار گرفتن یا گیج شدن به خاطر ماه.

Feeling bewitched or mesmerized, often due to the moon.

example
معنی(example):

او تحت تاثیر ماه بود و به خیال‌های غیرممکن فکر می‌کرد.

مثال:

He was moonstricken, dreaming of impossible things.

معنی(example):

هنرمند در حین خلق اثرش احساس تحت تاثیر ماه بودن می‌کرد.

مثال:

The artist felt moonstricken while creating her masterpiece.

معنی فارسی کلمه moonstricken

: معنی moonstricken به فارسی

احساس تحت تاثیر قرار گرفتن یا گیج شدن به خاطر ماه.