معنی فارسی moonward

B1

به سمت ماه، برای اشاره به جهتی که به سوی ماه می‌رود.

In the direction of the moon.

example
معنی(example):

کشتی به سمت ماه روانه شد و تحت هدایت نور ماه بود.

مثال:

The boat sailed moonward, guided by the light of the moon.

معنی(example):

آنها در سفر نیمه‌شب خود به سمت ماه حرکت کردند.

مثال:

They headed moonward on their midnight journey.

معنی فارسی کلمه moonward

: معنی moonward به فارسی

به سمت ماه، برای اشاره به جهتی که به سوی ماه می‌رود.