معنی فارسی morningless
C1بیصبح، روزهایی که دیگر صبح وجود ندارد و احساس میشود که نور و شادابی به طور کلی غایب است.
Describing a time or day that lacks a morning, often evoking feelings of darkness or gloom.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
روزهای بدون صبح زمستان بیپایان به نظر میرسیدند.
مثال:
The morningless days of winter felt endless.
معنی(example):
او از تاریکی طولانی شبهای بدون صبح وحشت داشت.
مثال:
He dreaded the morningless gloom of the long nights.
معنی فارسی کلمه morningless
:
بیصبح، روزهایی که دیگر صبح وجود ندارد و احساس میشود که نور و شادابی به طور کلی غایب است.