معنی فارسی moronity

B1

ویژگی یا حالت احمق بودن؛ نادانی و کم‌عقلی در تصمیم‌گیری یا رفتار.

The quality of being a moron; foolishness or stupidity.

example
معنی(example):

کلاس درباره احمق‌گری برخی از تصمیمات سیاسی بحث کرد.

مثال:

The class discussed the moronity of some political decisions.

معنی(example):

اقدامات او پر از احمق‌گری بود که برای دوستانش سخت بود که بفهمند.

مثال:

Her actions were filled with moronity, making it hard for her friends to understand.

معنی فارسی کلمه moronity

: معنی moronity به فارسی

ویژگی یا حالت احمق بودن؛ نادانی و کم‌عقلی در تصمیم‌گیری یا رفتار.