معنی فارسی mosquital

B1

منطقه‌ای که آپارتمان‌ها یا جاده‌ها در آن پشه‌ها به وفور وجود داشته باشد.

An area that is infested with mosquitoes or where mosquitoes are abundant.

example
معنی(example):

منطقه پشه‌زار به علت آب ایستاده، پشه‌های زیادی داشت.

مثال:

The mosquital area had many mosquitoes due to the standing water.

معنی(example):

آنها از مناطق پشه‌زار در حین پیاده‌روی خود دوری کردند.

مثال:

They avoided the mosquital regions during their hike.

معنی فارسی کلمه mosquital

: معنی mosquital به فارسی

منطقه‌ای که آپارتمان‌ها یا جاده‌ها در آن پشه‌ها به وفور وجود داشته باشد.