معنی فارسی motherlessness
B1بیمادری به وضعیتی گفته میشود که فرد بدون مادر باشد و ممکن است احساس کمبود و تنهایی کند.
The state of being without a mother.
- NOUN
example
معنی(example):
کودک پس از فوت مادرش، احساس کمبود مادر کرد.
مثال:
The child experienced motherlessness after her mother passed away.
معنی(example):
بیمادری میتواند منجر به چالشهای احساسی در کودکان شود.
مثال:
Motherlessness can lead to emotional challenges in children.
معنی فارسی کلمه motherlessness
:
بیمادری به وضعیتی گفته میشود که فرد بدون مادر باشد و ممکن است احساس کمبود و تنهایی کند.