معنی فارسی motivo

B1

دلیلی یا علت اقدام یا رفتاری که شخص انجام می‌دهد.

The reason or underlying cause for a person's actions.

example
معنی(example):

دلیل پشت اقدام‌های او، علاقه‌اش به هنر بود.

مثال:

The motivo behind her actions was her passion for art.

معنی(example):

درک دلیل عمیق‌تر می‌تواند به نتایج بهتری منجر شود.

مثال:

Understanding the profundo motivo can lead to better outcomes.

معنی فارسی کلمه motivo

: معنی motivo به فارسی

دلیلی یا علت اقدام یا رفتاری که شخص انجام می‌دهد.