معنی فارسی mouthe
B1لبخوانی کردن، بدون اینکه صدا تولید کند، با حرکت دادن لبها به گونهای که انگار صحبت میکند.
To move the lips without producing sound, often to indicate speech or singing.
- VERB
example
معنی(example):
او وقتی میخواند، کلمات را با دهانش میخواند.
مثال:
He used to mouthe the words when he sang.
معنی(example):
من او را دیدم که لبخوانی میکرد.
مثال:
I saw her mouthe the lyrics of the song.
معنی فارسی کلمه mouthe
:
لبخوانی کردن، بدون اینکه صدا تولید کند، با حرکت دادن لبها به گونهای که انگار صحبت میکند.