معنی فارسی moyenne
B1میانگین، نمره یا مقدار متوسط.
Average, a middle value or score.
- NOUN
example
معنی(example):
نمره میانگین کلاس بسیار خوب بود.
مثال:
The moyenne score of the class was impressive.
معنی(example):
ما باید میانگین این اعداد را پیدا کنیم.
مثال:
We need to find the moyenne of these numbers.
معنی فارسی کلمه moyenne
:
میانگین، نمره یا مقدار متوسط.