معنی فارسی muddlebrained

B1

مغز گل‌آلود، به حالتی اشاره دارد که در آن شخص نمی‌تواند به وضوح فکر کند.

Having a confused or unclear mind.

example
معنی(example):

او بعد از درس خواندن تمام شب احساس گیجی می‌کرد.

مثال:

He felt muddlebrained after studying all night.

معنی(example):

یک فرد گیج ممکن است کارهای ساده را فراموش کند.

مثال:

A muddlebrained person may forget simple tasks.

معنی فارسی کلمه muddlebrained

: معنی muddlebrained به فارسی

مغز گل‌آلود، به حالتی اشاره دارد که در آن شخص نمی‌تواند به وضوح فکر کند.