معنی فارسی muddlesome

B1

حالت یا ویژگی که به سبب آن اوضاع و احوال به صورت گیج‌کننده یا نامنظم به نظر می‌آید.

Causing confusion or disorder.

example
معنی(example):

عادات نامناسب او باعث شد که نگه‌داشتن خانه مرتب دشوار شود.

مثال:

His muddlesome habits made it difficult to keep the house tidy.

معنی(example):

جزئیات نامنظم در گزارش دنبال کردن آن را دشوار کرد.

مثال:

The muddlesome details in the report were hard to follow.

معنی فارسی کلمه muddlesome

: معنی muddlesome به فارسی

حالت یا ویژگی که به سبب آن اوضاع و احوال به صورت گیج‌کننده یا نامنظم به نظر می‌آید.