معنی فارسی mulishness
B1خصوصیت یا حالت سرسخت بودن و لجوجی که ممکن است به مشکلاتی منجر شود.
The quality of being stubborn or obstinate.
- NOUN
example
معنی(example):
سرسختی او به رسیدن به توافق دشواری ایجاد کرد.
مثال:
His mulishness made it difficult to reach an agreement.
معنی(example):
سرسختی در مذاکرات همه طرفهای درگیر را ناامید کرد.
مثال:
The mulishness of the negotiation frustrated everyone involved.
معنی فارسی کلمه mulishness
:
خصوصیت یا حالت سرسخت بودن و لجوجی که ممکن است به مشکلاتی منجر شود.