معنی فارسی muselessness

B2

حالت یا کیفیت عدم داشتن الهام و خلاقیت.

The state of being without usefulness or inspiration.

example
معنی(example):

بی‌فایده بودن سخنرانی او، تماشاگران را ناامید کرد.

مثال:

The muselessness of his speech disappointed the audience.

معنی(example):

او بی‌فایده بودن را در اثر هنری خود ابراز کرد.

مثال:

She expressed her muselessness in the art piece.

معنی فارسی کلمه muselessness

: معنی muselessness به فارسی

حالت یا کیفیت عدم داشتن الهام و خلاقیت.