معنی فارسی musroomed
B1موشروید، رشد ناگهانی و بیش از حد یک نوع گیاه یا قارچ به ویژه در شرایط مناسب.
To grow suddenly and abundantly, especially in favorable conditions.
- VERB
example
معنی(example):
پس از باران، قارچها در جنگل رشد کردند.
مثال:
After the rain, mushrooms musroomed in the forest.
معنی(example):
این منطقه در بهار با گلها پر شد.
مثال:
The area musroomed with flowers in spring.
معنی فارسی کلمه musroomed
:
موشروید، رشد ناگهانی و بیش از حد یک نوع گیاه یا قارچ به ویژه در شرایط مناسب.