معنی فارسی mussably
B1به طور خروشان، به شیوهای که ممکن است تغییر داده شود یا به حالت نامنظم درآید.
In a manner that allows for being mussed or styled messily.
- ADVERB
example
معنی(example):
موها میتوانند به صورت خروشان برای ظاهر غیررسمی مدلدار شوند.
مثال:
The hair can be mussably styled for a casual look.
معنی(example):
این پارچه به طور خروشان به اشکال مختلف تطبیق مییابد.
مثال:
This fabric mussably adapts to different shapes.
معنی فارسی کلمه mussably
:
به طور خروشان، به شیوهای که ممکن است تغییر داده شود یا به حالت نامنظم درآید.