معنی فارسی mustiness
B1بوی کپک یا رطوبت نا خوشگذران، معمولاً به دلیل شرایطی مانند عدم تهویه مناسب.
A stale, damp odor typically associated with mildew or mold.
- NOUN
example
معنی(example):
بوی کپک در اتاق زیرشیروانی ماندن در آنجا را ناخوشایند کرده بود.
مثال:
The mustiness of the attic made it unpleasant to stay.
معنی(example):
بوی کپک میتواند نشانهای از قالب باشد.
مثال:
Mustiness can often be a sign of mold.
معنی فارسی کلمه mustiness
:
بوی کپک یا رطوبت نا خوشگذران، معمولاً به دلیل شرایطی مانند عدم تهویه مناسب.