معنی فارسی nationalty
B1واژهای که به هویت ملی یا کشور یک فرد اشاره دارد.
The fact or status of being a member of a particular nation.
- NOUN
example
معنی(example):
او هر بار که به خارج سفر میکند، ملیتش را با افتخار به نمایش میگذارد.
مثال:
He proudly flaunts his nationalty whenever he travels abroad.
معنی(example):
ملیت او بخش مهمی از هویت او است.
مثال:
Her nationalty is an important part of her identity.
معنی فارسی کلمه nationalty
:
واژهای که به هویت ملی یا کشور یک فرد اشاره دارد.