معنی فارسی natively
B1به گونهای که به زبان یا منطقهای اصلی نسبت داده میشود.
In the manner of a native; naturally or originally.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور بومی به زبان اولش صحبت میکند.
مثال:
She speaks natively in her first language.
معنی(example):
این گیاهان به طور بومی در اقلیمهای گرمسیری رشد میکنند.
مثال:
These plants grow natively in tropical climates.
معنی فارسی کلمه natively
:
به گونهای که به زبان یا منطقهای اصلی نسبت داده میشود.