معنی فارسی nationless
B1کسی که فاقد ملیت یا تعلق به یک کشور خاص است.
Having no nation or national identity.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او پس از تغییر مرزها در منطقهاش، احساس کشوری بیوطن کرد.
مثال:
She felt nationless after the borders changed in her region.
معنی(example):
این داستان درباره مردمی بدون کشور است که به دنبال خانهای میگردند.
مثال:
The story tells of a nationless people who wander in search of home.
معنی فارسی کلمه nationless
:
کسی که فاقد ملیت یا تعلق به یک کشور خاص است.