معنی فارسی nobbily
B1به صورت نوبی، اشاره به شیوهای که در آن چیزی نوبی و دارای برآمدگی باشد.
In a way that is characterized by knobs or unevenness.
- ADVERB
example
معنی(example):
کیک به صورت نوبیگونه تزئین شده بود.
مثال:
The cake was decorated nobbily.
معنی(example):
دیوار به صورتی نوبیگونه رنگآمیزی شد تا بافتی منحصر به فرد ایجاد کند.
مثال:
The wall was painted nobbily to create a unique texture.
معنی فارسی کلمه nobbily
:
به صورت نوبی، اشاره به شیوهای که در آن چیزی نوبی و دارای برآمدگی باشد.