معنی فارسی nomadian
B1مربوط به افرادی که سبک زندگی نُمادی دارند و به طور مداوم از جایی به جای دیگر میروند.
Relating to or characteristic of nomads; having a lifestyle that involves frequent movement.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سبک زندگی نُمادی میتواند چالشبرانگیز اما دارای پاداش باشد.
مثال:
The nomadian lifestyle can be challenging but rewarding.
معنی(example):
مردم نُمادی معمولاً دارای شیوههای فرهنگی غنی هستند.
مثال:
Nomadian people often have rich cultural practices.
معنی فارسی کلمه nomadian
:
مربوط به افرادی که سبک زندگی نُمادی دارند و به طور مداوم از جایی به جای دیگر میروند.