معنی فارسی nonbodingly
B1به طور غیرنشاندهنده خطر، به شیوهای که حس نگرانی یا تهدید نداشته باشد.
In a manner that does not suggest any threat or cause fear.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور غیرنشاندهنده خطر صحبت کرد و مخاطبانش را راحت کرد.
مثال:
He spoke nonbodingly, putting his audience at ease.
معنی(example):
این داستان به طور غیرنشاندهنده خطر روایت شد و به شنوندگان اجازه داد که استراحت کنند.
مثال:
The story was narrated nonbodingly, allowing listeners to relax.
معنی فارسی کلمه nonbodingly
:
به طور غیرنشاندهنده خطر، به شیوهای که حس نگرانی یا تهدید نداشته باشد.