معنی فارسی nonconfining
B1به وضعیتی اطلاق میشود که در آن محدودیت یا فشار وجود ندارد و افراد میتوانند مستقل عمل کنند.
Not restrictive; allowing freedom and independence.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
جو غیرمحصور کارگاه الهامبخش خلاقیت بود.
مثال:
The nonconfining atmosphere of the workshop inspired creativity.
معنی(example):
رویکرد غیرمحصور به مدیریت به کارکنان این امکان را میدهد که پیشرفت کنند.
مثال:
A nonconfining approach to management allows employees to thrive.
معنی فارسی کلمه nonconfining
:
به وضعیتی اطلاق میشود که در آن محدودیت یا فشار وجود ندارد و افراد میتوانند مستقل عمل کنند.