معنی فارسی noncontinuously

B1

به صورتی که به طور پیوسته و مداوم ادامه نداشته باشد.

In a manner that is not continuous; intermittently.

example
معنی(example):

دستگاه در طول روز به‌طور غیرمداوم کار می‌کند.

مثال:

The machine operates noncontinuously throughout the day.

معنی(example):

او متوجه شد که به موضوع به‌طور غیرمداوم فکر می‌کند.

مثال:

She found herself thinking about the topic noncontinuously.

معنی فارسی کلمه noncontinuously

: معنی noncontinuously به فارسی

به صورتی که به طور پیوسته و مداوم ادامه نداشته باشد.