معنی فارسی noncontinuousness
B1وضعیتی که در آن چیزی به طور مداوم وجود ندارد یا متوقف شده است.
The quality of being noncontinuous; lack of continuity.
- NOUN
example
معنی(example):
عدم پیوستگی خدمات منجر به شکایات مشتریان شد.
مثال:
The noncontinuousness of the service led to customer complaints.
معنی(example):
عدم پیوستگی او در مطالعه بر نمراتش تأثیر گذاشت.
مثال:
Her noncontinuousness in studying affected her grades.
معنی فارسی کلمه noncontinuousness
:
وضعیتی که در آن چیزی به طور مداوم وجود ندارد یا متوقف شده است.