معنی فارسی noncontumacious

B1

غیر از آنکه نافرمانی کند یا به دستورات بی‌احترامی کند.

Not disobedient; compliant with authority.

example
معنی(example):

متهم در دادگاه غیرمخالف یافت شد.

مثال:

The defendant was found to be noncontumacious in court.

معنی(example):

او به‌طور غیرمخالف هنگامی که به شهادت فراخوانده شد، رفتار کرد.

مثال:

He behaved noncontumaciously when called to testify.

معنی فارسی کلمه noncontumacious

: معنی noncontumacious به فارسی

غیر از آنکه نافرمانی کند یا به دستورات بی‌احترامی کند.