معنی فارسی noncosmopolitan

B1

به فرهنگی اشاره دارد که تحت تأثیر فرهنگ‌های جهانی و بین‌المللی نیست.

Not familiar with or comfortable in many different cultures; lacking cosmopolitan characteristics.

example
معنی(example):

روستا دارای فرهنگی غیرکوسی‌پولیتن بود.

مثال:

The village had a noncosmopolitan culture.

معنی(example):

سبک زندگی او بسیار غیرکوسی‌پولیتن است و بر روی سنت‌های محلی تمرکز دارد.

مثال:

Her lifestyle is very noncosmopolitan, focusing on local traditions.

معنی فارسی کلمه noncosmopolitan

: معنی noncosmopolitan به فارسی

به فرهنگی اشاره دارد که تحت تأثیر فرهنگ‌های جهانی و بین‌المللی نیست.