معنی فارسی nondomesticating
B2عملیات یا روشهایی که مربوط به غیرخانگی کردن گونهها و جلوگیری از خانگی شدن آنها است.
Practices or methods aimed at keeping species wild and preventing domestication.
- VERB
example
معنی(example):
شیوههای غیرخانگی برای حفظ حیات وحش ضروری هستند.
مثال:
Nondomesticating practices are essential for wildlife conservation.
معنی(example):
تمرکز بر روشهای غیرخانگی در مطالعات کشاورزی مدرن وجود دارد.
مثال:
There is a focus on nondomesticating methods in modern agricultural studies.
معنی فارسی کلمه nondomesticating
:
عملیات یا روشهایی که مربوط به غیرخانگی کردن گونهها و جلوگیری از خانگی شدن آنها است.