معنی فارسی nonenviably
B1به طرز غیرقابل حسادت، توصیف کردن عمل یا رویدادی که آرزو نمیشود.
In a way that is not admirable or desired.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طرز غیرقابل حسادت پروژه دشوار را به تنهایی مدیریت کرد.
مثال:
She nonenviably managed the difficult project on her own.
معنی(example):
او به طرز غیرقابل حسادت تمام چالشها را بدون کمک پشت سر گذاشت.
مثال:
He nonenviably surpassed all challenges without help.
معنی فارسی کلمه nonenviably
:
به طرز غیرقابل حسادت، توصیف کردن عمل یا رویدادی که آرزو نمیشود.