معنی فارسی nonenviable
B1غیرقابل حسادت، وصف شرایط یا ویژگیهایی که دیگران آرزو نمیکنند.
Not desirable or enviable; unappealing.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او شهرتی غیرقابل حسادت برای دیر رسیدن دارد.
مثال:
He has a nonenviable reputation for being late.
معنی(example):
کار کردن تحت شرایط غیرقابل حسادت میتواند چالش برانگیز باشد.
مثال:
Working under nonenviable conditions can be challenging.
معنی فارسی کلمه nonenviable
:
غیرقابل حسادت، وصف شرایط یا ویژگیهایی که دیگران آرزو نمیکنند.