معنی فارسی nonenviableness
B1غیرقابل حسادت بودن، کیفیت یا حالتی که به دلیل مشکلاتش آرزو نخواهد شد.
The state of being not enviable; undesirable.
- NOUN
example
معنی(example):
غیرقابل حسادت بودن وضعیت زندگی او مشهود بود.
مثال:
The nonenviableness of his living situation was apparent.
معنی(example):
غیرقابل حسادت بودن شرایطشان به بسیاری از شکایتها منجر شد.
مثال:
The nonenviableness of their circumstances led to many complaints.
معنی فارسی کلمه nonenviableness
:
غیرقابل حسادت بودن، کیفیت یا حالتی که به دلیل مشکلاتش آرزو نخواهد شد.