معنی فارسی nonfrigidly
B1به معنای غیر سرد یا با عدم فاصله احساسی، طرز برخوردی که در آن احساسات گرم و دوستانه وجود دارد.
In a manner that is not cold or distant; warmly or kindly.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور غیرسرد با دوستش صحبت کرد تا او را تشویق کند.
مثال:
She spoke nonfrigidly to encourage her friend.
معنی(example):
او به طور غیرسرد ایدههای جدیدی را که در جلسه ارائه شد، در آغوش گرفت.
مثال:
He nonfrigidly embraced the new ideas presented in the meeting.
معنی فارسی کلمه nonfrigidly
:
به معنای غیر سرد یا با عدم فاصله احساسی، طرز برخوردی که در آن احساسات گرم و دوستانه وجود دارد.