معنی فارسی nonglobularly

B1

به روشی غیرکروی، معمولاً برای توصیف چگونگی عملکرد یا چینش اجزای غیرکروی به کار می‌رود.

In a manner that is not globular; often used to describe the arrangement or behavior of shapes.

example
معنی(example):

پروتئین‌ها به‌طور غیرکروی رفتار کردند و اشکال کشیده‌ای به جای اشکال کروی نشان دادند.

مثال:

The proteins behaved nonglobularly, showing elongated shapes instead of spherical ones.

معنی(example):

در حالت غیرکروی خود، آن‌ها به طور متفاوتی با سایر مولکول‌ها تعامل کردند.

مثال:

In their nonglobularly arranged state, they interacted differently with other molecules.

معنی فارسی کلمه nonglobularly

: معنی nonglobularly به فارسی

به روشی غیرکروی، معمولاً برای توصیف چگونگی عملکرد یا چینش اجزای غیرکروی به کار می‌رود.