معنی فارسی nonimbricately

B1

به‌صورت غیرپوشش‌دار، وقتی که اجزاء به‌گونه‌ای قرار می‌گیرند که همپوشانی نداشته باشند.

In a manner that does not involve overlapping or layering.

example
معنی(example):

سرامیک‌ها به‌صورت غیرپوشش‌دار چیده شده بودند تا تمیز کردن آن‌ها آسان باشد.

مثال:

The tiles were arranged nonimbricately to allow for easy cleaning.

معنی(example):

او دیوار را به‌صورت غیرپوشش‌دار ساخت تا تهویه بهتری فراهم شود.

مثال:

He built the wall nonimbricately to ensure better ventilation.

معنی فارسی کلمه nonimbricately

: معنی nonimbricately به فارسی

به‌صورت غیرپوشش‌دار، وقتی که اجزاء به‌گونه‌ای قرار می‌گیرند که همپوشانی نداشته باشند.