معنی فارسی nonimbricating

B1

به فرآیندی اشاره دارد که در آن اجزاء بر روی هم قرار نمی‌گیرند.

Describing processes that do not involve overlapping or imbrication.

example
معنی(example):

این تکنیک غیرپوشش‌دار بود و اطمینان حاصل کرد که هر لایه قابل دسترسی است.

مثال:

The technique was nonimbricating, ensuring that each layer could be accessed.

معنی(example):

فرآیندهای غیرپوشش‌دار می‌توانند به طراحی‌های کارآمدتری منجر شوند.

مثال:

Nonimbricating processes can lead to more efficient designs.

معنی فارسی کلمه nonimbricating

: معنی nonimbricating به فارسی

به فرآیندی اشاره دارد که در آن اجزاء بر روی هم قرار نمی‌گیرند.