معنی فارسی nonmedically

B1

به شیوه‌ای اشاره دارد که به روش‌های پزشکی یا دارویی متکی نیست.

In a manner not involving medical treatments.

example
معنی(example):

او مشکل را به‌صورت غیرپزشکی و با استفاده از داروهای طبیعی حل کرد.

مثال:

She approached the problem nonmedically, using natural remedies.

معنی(example):

پرداختن به مسائل سلامتی به‌صورت غیرپزشکی می‌تواند برای برخی مؤثر باشد.

مثال:

Nonmedically addressing health issues can be effective for some.

معنی فارسی کلمه nonmedically

: معنی nonmedically به فارسی

به شیوه‌ای اشاره دارد که به روش‌های پزشکی یا دارویی متکی نیست.