معنی فارسی nonmonogamously
B1به معنای داشتن چند شریک عاطفی یا جنسی به طور همزمان با رضایت تمامی افراد مرتبط.
In a manner that involves multiple romantic or sexual partners with the consent of all involved.
- ADVERB
example
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند که به صورت غیرتکهمسری یکدیگر را دوست داشته باشند.
مثال:
They decided to love each other nonmonogamously.
معنی(example):
او روابط غیرتکهمسری خود را برای دوستانش توضیح داد.
مثال:
She explained her nonmonogamously arranged relationships to her friends.
معنی فارسی کلمه nonmonogamously
:
به معنای داشتن چند شریک عاطفی یا جنسی به طور همزمان با رضایت تمامی افراد مرتبط.