معنی فارسی nonmutative

B1

به شیوه‌ای که ترتیب عملیاتی تأثیری بر نتیجه ندارد.

Describing a process in which the order of operations does not impact the outcome.

example
معنی(example):

این معادله به عنوان غیرمتقارن طبقه‌بندی می‌شود زیرا ترتیب عملیات بر نتیجه تأثیری ندارد.

مثال:

The equation is classified as nonmutative because the order of operations does not affect the result.

معنی(example):

در یک سیستم غیرمتقارن، توالی اقدامات بی‌معنا است.

مثال:

In a nonmutative system, the sequence of actions is irrelevant.

معنی فارسی کلمه nonmutative

: معنی nonmutative به فارسی

به شیوه‌ای که ترتیب عملیاتی تأثیری بر نتیجه ندارد.