معنی فارسی nonnavigation

B1

وضعیتی که در آن کشتیرانی یا عبور از آبراه‌ها مجاز نیست و منجر به محدودیت در تردد دریایی می‌شود.

The state or condition of not being navigable; absence of navigation.

example
معنی(example):

عدم کشتیرانی در دریاچه‌ها می‌تواند منجر به مسائل ایمنی برای قایقرانان شود.

مثال:

Nonnavigation on the lakes can lead to safety issues for boaters.

معنی(example):

دوره عدم کشتیرانی در زمستان بر ماهیگیری محلی تأثیر می‌گذارد.

مثال:

The nonnavigation period during winter affects local fishing.

معنی فارسی کلمه nonnavigation

: معنی nonnavigation به فارسی

وضعیتی که در آن کشتیرانی یا عبور از آبراه‌ها مجاز نیست و منجر به محدودیت در تردد دریایی می‌شود.