معنی فارسی nonnecessities
B1چیزهایی که نیازی به وجود آنها نیست و میتوان از آنها صرفنظر کرد.
Things that are not necessary.
- NOUN
example
معنی(example):
ما در برنامهریزی بودجه بر پرهیز از غیرضروریها تمرکز کردیم.
مثال:
We focused on avoiding nonnecessities during the budget planning.
معنی(example):
این لیست شامل نیازها و غیرضروریها بود.
مثال:
The list contained both necessities and nonnecessities.
معنی فارسی کلمه nonnecessities
:
چیزهایی که نیازی به وجود آنها نیست و میتوان از آنها صرفنظر کرد.