معنی فارسی nonnecessitous
B1چیزی که ضروری نیست و فقط یک انتخاب اضافی است.
Not necessary or required.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ویژگیهای لوکس این خودرو غیرضروری تلقی شدند.
مثال:
The luxurious features of the car were deemed nonnecessitous.
معنی(example):
آنها خریدهای غیرضروری کردند که فشار مالی به آنها آورد.
مثال:
They made nonnecessitous purchases that strained their finances.
معنی فارسی کلمه nonnecessitous
:
چیزی که ضروری نیست و فقط یک انتخاب اضافی است.