معنی فارسی nonneutrally

B2

به حالتی اشاره دارد که فرد یا متن، بی‌طرف نیست و نظر خاصی را بیان می‌کند.

In a manner that is not impartial or neutral.

example
معنی(example):

او درباره وضعیت سیاسی به صورت غیر بی‌طرف صحبت کرد.

مثال:

She spoke nonneutrally about the political situation.

معنی(example):

این مقاله حقایق را به صورت غیر بی‌طرف ارائه کرد.

مثال:

The article nonneutrally presented the facts.

معنی فارسی کلمه nonneutrally

: معنی nonneutrally به فارسی

به حالتی اشاره دارد که فرد یا متن، بی‌طرف نیست و نظر خاصی را بیان می‌کند.