معنی فارسی nonnoumenally
B1غیرمادی، مربوط به چیزهای غیرمادی و ادراکات و تفسیرهای ذهنی.
In a manner that relates to things that are not directly perceivable or are beyond physical existence.
- OTHER
example
معنی(example):
این مفهوم به صورت غیرمادی در طول سخنرانی مورد بحث قرار گرفت.
مثال:
The concept was discussed nonnoumenally during the lecture.
معنی(example):
او به مسأله به طور غیرمادی نزدیک شد و بر ادراکها به جای واقعیت متمرکز شد.
مثال:
She approached the problem nonnoumenally, focusing on perceptions rather than reality.
معنی فارسی کلمه nonnoumenally
:
غیرمادی، مربوط به چیزهای غیرمادی و ادراکات و تفسیرهای ذهنی.