معنی فارسی nonobservably
B1به طور غیرقابل مشاهده، که نمیتوان آن را دید یا شناسایی کرد.
In a manner that cannot be observed.
- ADVERB
example
معنی(example):
تغییرات بهطور غیرقابل مشاهدهای در طول زمان اتفاق افتادند.
مثال:
The changes happened nonobservably over time.
معنی(example):
او بهطور غیرقابل مشاهدهای در پشت صحنه کار کرد.
مثال:
He worked nonobservably behind the scenes.
معنی فارسی کلمه nonobservably
:
به طور غیرقابل مشاهده، که نمیتوان آن را دید یا شناسایی کرد.