معنی فارسی nonpossessively
B1به حالت یا طریقهای اطلاق میشود که در آن چیزی به کسی تعلق ندارد و هیچ وابستگی مالکیتی وجود ندارد.
In a manner that does not indicate ownership.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور غیرمالکی درباره دستاوردهایش صحبت کرد.
مثال:
He spoke nonpossessively about his achievements.
معنی(example):
هنرمند به طور غیرمالکی خود را ابراز کرد و بر تجربههای جمعی تمرکز کرد.
مثال:
The artist expressed himself nonpossessively, focusing on collective experiences.
معنی فارسی کلمه nonpossessively
:
به حالت یا طریقهای اطلاق میشود که در آن چیزی به کسی تعلق ندارد و هیچ وابستگی مالکیتی وجود ندارد.