معنی فارسی nonpreaching

B1

غیرموعظه، اشاره به نگرش یا روش‌های ارتباطی که در آن فرد سعی نمی‌کند دیگران را به تغییر باورهایشان وادارد.

Not attempting to preach or impose beliefs or morals.

example
معنی(example):

رویکرد غیرموعظه‌ای او او را در میان دوستانش محبوب کرد، زیرا هرگز عقایدش را به کسی تحمیل نمی‌کرد.

مثال:

His nonpreaching approach made him a favorite among his friends, as he never forced his beliefs on anyone.

معنی(example):

او مشاوره‌ای در یک روش غیرموعظه‌ای ارائه داد که به خوبی مورد استقبال قرار گرفت.

مثال:

She offered advice in a nonpreaching way that was well received.

معنی فارسی کلمه nonpreaching

: معنی nonpreaching به فارسی

غیرموعظه، اشاره به نگرش یا روش‌های ارتباطی که در آن فرد سعی نمی‌کند دیگران را به تغییر باورهایشان وادارد.