معنی فارسی nonproducing
B1غیرتولید به معنای عدم تولید یا ایجاد چیزی است.
Not capable of or not yielding production.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
کارخانه در حال حاضر به دلیل نگهداری غیرتولید است.
مثال:
The factory is currently nonproducing due to maintenance.
معنی(example):
تلاشهای غیرتولید او نشان داد که متعهد نیست.
مثال:
His nonproducing efforts made it clear that he was not committed.
معنی فارسی کلمه nonproducing
:
غیرتولید به معنای عدم تولید یا ایجاد چیزی است.