معنی فارسی nonproficiency

B1

وضعیتی که در آن فرد نتواند به سطح قابل قبولی از توانایی برسد.

The condition of lacking a sufficient level of skill or competence.

example
معنی(example):

عدم تسلط او بر ریاضیات باعث مشکلاتش در مدرسه شد.

مثال:

Her nonproficiency in mathematics caused her to struggle in school.

معنی(example):

عدم تسلط در هر موضوعی می‌تواند عملکرد تحصیلی را مختل کند.

مثال:

Nonproficiency in any subject can hinder academic performance.

معنی فارسی کلمه nonproficiency

: معنی nonproficiency به فارسی

وضعیتی که در آن فرد نتواند به سطح قابل قبولی از توانایی برسد.