معنی فارسی nonproportionally

B1

به صورت غیر تناسبی، به وضعیتی اشاره دارد که در آن تغییر یک عامل بدون تناسب با تغییر عامل دیگر است.

In a manner that does not maintain a proportional relationship.

example
معنی(example):

هزینه به‌طور غیر تناسبی با دامنه پروژه افزایش یافت.

مثال:

The cost increased nonproportionally with the project's scope.

معنی(example):

بخش‌های بزرگتر به‌طور غیر تناسبی به وظایف پیچیده‌تر اختصاص یافت.

مثال:

Nonproportionally larger segments were allocated to more complex tasks.

معنی فارسی کلمه nonproportionally

: معنی nonproportionally به فارسی

به صورت غیر تناسبی، به وضعیتی اشاره دارد که در آن تغییر یک عامل بدون تناسب با تغییر عامل دیگر است.