معنی فارسی nonpulsative
B1غیرپالسدار، به چیزی اطلاق میشود که فاقد تپش یا تغییرات منظم است.
Characterized by the absence of pulsation; steady without rhythm.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مهندس به طراحی غیرپالسدار ماشینآلات اشاره کرد.
مثال:
The engineer noted the nonpulsative design of the machinery.
معنی(example):
سخنرانی او لحن غیرپالسدار داشت و آن را جدیتر کرد.
مثال:
Her speech had a nonpulsative tone, making it more serious.
معنی فارسی کلمه nonpulsative
:
غیرپالسدار، به چیزی اطلاق میشود که فاقد تپش یا تغییرات منظم است.